نوروز امام حسینی
قال النبی صلی الله علیه وآله: «ان الحسین ... مصباح هدی و سفینة نجاة; (1) همانا حسین علیه السلام چراغ هدایت و کشتی نجات است.» آتش افروزان تاریک دل اموی برای خاموش کردن این چراغ و غرق نمودن این کشتی برآمدند، اما غافل از آن که «یریدون ان یطفئوا نور الله بافوههم و یابی الله الا ان یتم نوره و لو کره الکافرون »; « می خواهند نور خدا را با سخنان خویش خاموش کنند، ولی خداوند نمی گذارد، تا نور خود را کامل کند، هر چند کافران را خوش نیاید.» آنان پس از آن که با لب تشنه در کنار آب او را به شهادت رساندند، در صحنه فرهنگی، آن روز را مبارک فرض کرده و با همه توان تبلیغی خود مبارکی آن را در فرهنگ مردم القا کردند. در مقابل، خداباوران ، هر لحظه محبت و عشق حسین را در دل شعله ورتر کرده و هیچ گاه نگذاشتند در گذر تاریخ، این نور الهی کم فروغ شود. تاریخ هر روز شاهد عزا و گریه و ناله عاشقان حسینی بود و در این مسیر آنان از امتحان های گوناگون سربلند بیرون آمدند. روزی برای زیارت مرقد امام حسین علیه السلام در کشور عراق دست ها فدا می کردند عزاداری امام حسین علیه السلام یا شادی نوروز؟ و ایامی در ایران برای برگزاری مجلس عزای حسینی سرکوبی ماموران رضاخان قلدر را پذیرا می شدند. و این بار گردش طبیعت و کره خاکی آنان را به امتحان کشیده تا ببیند مومنان چگونه عشق و محبت و عزا و ناله و زجه خود را نشان داده و عاشورا را هر چند با یک عید ملی تلاقی کند، هیچ وقت مبارک تلقی نمی کنند. آری ملائکه آسمان و همه عالمیان نظاره گرند تا ببینند ایرانیان مؤمن بر طبیعت چیره شده و در اسفند زمستانی و فروردین بهاری به یاد لب عطشان حسین گریه می کنند و لباس عزا به تن کرده و بر همه خواسته های نفسانی غالب می آیند. شنیدنی و قابل عبرت است که حدود 36 سال پیش نیز تلاقی محرم و نوروز باستانی صورت گرفت و در آن دوران ستم شاهی ، مردم ایران تحت تاثیر فرهنگ حاکم آن روز عزاداری خود را کمرنگ تر انجام دادند. بی درنگ به فرزند مرحوم شیخ عباس قمی مولف مفاتیح الجنان; جناب حجت الاسلام محدث زاده در عالم رؤیا تفهیم شد که به جهت این غفلت راه کربلا و عتبات بسته خواهد شد. و شاهد بودیم که بیش از سی سال این راه سعادت و توفیق بر ملت بسته شدو چه خسران های بزرگی در این مدت دیدیم و چه انسان هائی که در این مدت موفق به زیارت مرقد حسینی و علوی نشدند و برای همیشه بی توفیق به دیار دیگر شتافتند. پی نوشت: 1) بحارالانوار، ج 36، ص 205.